پرش به محتوا

معیارهای ارزیابی از روز کارگر 91 (قسمت دوم). رضا مقدم

31 ژوئیه 2012

توضیح به پیش! :

در قسمت اول مطلب (به پیش شماره 74، 29 خرداد 1391) آمد که برای ارزیابی از مراسم روز کارگر سال 91 باید قبل از هر چیز معیارهای این ارزیابی را مورد بحث قرار داد و تعیین کرد. همچنین گفته شد که از دهه 60 تا کنون مبارزه و تلاش کارگران

برای برگزاری مراسم آزاد و غیر دولتی روز کارگر دوران متفاوت و رو به پیشی را پشت سر گذاشته و در هر یک از این مراحل معیار قضاوت درباره تحرکات کارگری در روز کارگر متفاوت بوده است:

الف) در دهه 60 مبارزه برای تحمیل برسمیت شناسی روز کارگر، تعطیلی و برگزاری مراسم روز کارگر به رژیم اسلامی در چهارچوب مبارزه علیه نسخه های متفاوت ارائه شده قانون کار که رژیم اسلامی ناچارا آنها را در برابر مبارزه کارگران پس گرفت. ب) مبارزه برای تحریم مراسم دولتی روز کارگر. ج) تلاش برای برگزاری مراسم روز کارگر در محافل مخفی بشکل محدود، و بمرور جمع آوری پول و خرید و پخش شیرینی در کارخانجات. د) تدریجا برگزاری گلگشت در خارج شهرها و تلاش برای برگزاری مراسم در شهرها. بعلاوه یک معیار دیگر ارزیابی از فعالیت کارگری در روز کارگر تاثیر و کمکش به مبارزه عمومی جنبش کارگری برای مطالبات اساسی خود و علیه رژیمهای حاکم است.

—————–

اوج اقدام جنبش کارگری برای برگزاری مراسم مستقل روز کارگر در این دوره، که از سال 1383 و با وقایع روز کارگر سقز آغاز شد، در سال 88 در پارک لاله تهران بود. تشکلهای کارگری در یک اقدام متهورانه یک بیانیه مشترک دادند و راسا روز، ساعت و محل تجمع و تظاهرات در تهران را تعیین و علنا اعلام کردند. سربازان گمنام امام زمان و سپاه پاسداران پیشاپیش پارک لاله را اشغال کرده بودند و با ضرب و شتم و دستگیری کارگران مانع از برگزاری هر نوع تجمعی شدند. اگر در روز کارگر سال 88 یک تظاهرات و تجمع گسترده در پارک لاله برگزار میشد یک موفقیت بزرگ برای جنبش کارگری می گردید، اما این تنها معیار ارزیابی مراسم روز کارگر تهران نبود. موفقیت بزرگ جنبش کارگری در سال 88 را در این باید دید که تشکلهای کارگری حول یک بیانیه مشترک متحد شدند و تصمیم به برگزاری مراسم روز کارگر که در گلگشت های خارج شهر به حد اشباع رسیده بود، در مرکز شهر تهران و در پارک لاله گرفتند و علاوه بر همه اینها به تظاهرات در پارک لاله تهران بدون اجازه از پلیس و مقامات دولت و حتی بدون یک هماهنگی ساده از پیشی با آنها، فراخوان دادند.

کمتر از دو ماه بعد از دستگیری وسیع کارگران در مراسم روز کارگر پارک لاله تهران در سال 88، اعتراضات میلیونی مردم ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد و یک جنبش عظیم ضد استبدادی شکل گرفت و سریعا به مخالفت با اصل ولایت فقیه و شخص خامنه ای بعنوان ستون فقرات ساختار رژیم اسلامی رسید. جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران در سال 88 تاثیرات تعیین کننده و عمیقی در تغییر، تقویت و یا ناکارایی استراتژی احزاب و سازمانهای اپوزیسیون و شبه اپوزیسیون و همچنین جنبشهای اجتماعی در ایران گذاشت که طبعا جنبش کارگری یکی از آنها بود. بدین ترتیب به معیارهای ارزیابی روز کارگر در سال 89، 90 و امسال معیار جدیدی اضافه شد و آن حد و حدود تاثیر مراسم روز کارگر در کمک به جنبش کارگری در رهبری مبازره برای سرنگونی رژیم اسلامی و نظام سرمایه داری ایران است.

تا قبل از سال 88 آنچه در چشم انداز مقدور و عملی پیشروی جنبش کارگری قرار داشت ایجاد تشکلهای توده ای و طبقاتی کارگری بود. اما با جنبش ضد استبدادی مردم ایران، چشم انداز عملی پیشروی جنبش کارگری بسرعت فرا تر رفت و اعمال هژمونی طبقه کارگر بر مبارزه ضد دیکتاتوری مردم ایران و مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی عملا از مقدورات بالقوه اوضاع سیاسی ایران شد. منتها تا قبل از جنبش ضد استبدادی در سال 88 شرایط سیاسی کما بیش اجازه می داد تا تشکلها و فعالین جنبش کارگری چشم انداز پیشروی مقدور (ایجاد تشکلهای کارگری) و راههای مبارزه برای دستیابی به آنرا علنا بیان کنند، اما این امکان برای بیان چشم انداز مقدور برای انقلاب و سرنگونی رژیم اسلامی و راهها و مشکلات و معضلات آن فراهم نبود. فعالین جنبش کارگری این تفاوت را تشخیص دادند و آنرا در تدارک روز کارگر سال 89 دخیل کردند. در این راستا برای روز کارگر سال 89 تشکلهای کارگری یک بیانه مشترک دادند که سند ابراز وجود جنبش کارگری در بیان بخشی از خواستهایی است که در آن شرایط امکان بیان آشکار آن توسط تشکلهای علنی کارگری وجود داشت، و دوم یک شورای برگزاری مراسم روز کارگر مخفیانه تشکیل شد تا هم مطالباتی که تشکلهای علنی قادر به بیان آن نبودند را طرح کند و هم فراخوان به تظاهرات بدهد. از این لحاظ تحرک جنبش کارگری در برگزاری مراسم روز کارگر سال 89 واقعا جدید و بیسابقه بود و از زاویه مبارزه عمومی توده مردم زحمتکش در برابر رژیم اسلامی یک نقطه عطف تاریخی بود.

اتحاد تشکلهای کارگری در روز کارگر

چه از جانب جناح راست در اتکا به جنبش اصلاحات و چه از جانب جناح چپ جنبش کارگری در تقابل با اصلاحات و به ویژه در دهه هشتاد بمرور جنب و جوش فعالین کارگری برای ایجاد تشکلهای توده ای و طبقاتی کارگری افزایش یافت و نهایتا منجر به ایجاد انواع و اقسام تشکلهای کارگری اعم از تشکلهای توده ای کارگری و تشکلهای فعالین جنبش کارگری شد.

ایجاد اتحاد بین این تشکلهای کارگری برای برگزاری مشترک مراسم روز کارگر و یا صدور بیانیه مشترک آنها در اعلام خواستهای کارگری به یکی از فعالیت های دائمی فعالین جنبش کارگری تبدیل شد. در روز کارگر سال 89 این اتحاد در نقطه اوج بود و امسال، یعنی سال 91، در اوج پراکندگی. بمناسبت روز کارگر سال 90 سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه با بقیه تشکلهای کارگری اطلاعیه مشترک نداد، و امسال تشکلهای کارگری برخلاف روال چند سال گذشته با هم بیانیه مشترک ندادند و پراکنده تر از همیشه بودند. از این نظر روز کارگر سال 91 یک عقبگرد برای جنبش کارگری بود که تشکلهای علنی آن نتوانسته بودند مانند سالهای قبل حول یک بیانیه مطالبات جنبش کارگری را بیان کنند.

امسال نیز مانند همه این سالها کمیته هماهنگی یکی از تشکلهایی بود که پیشقدم تلاش برای حداقل تصویب یک بیانیه مشترک تشکلهای کارگری در روز کارگر شد، اما بطور مشخص اتحادیه آزاد و کانون مدافعان کارگر پاسخی به آن ندادند.(1) فراخوان علنی کمیته هماهنگی در دعوت از همه تشکلهای کارگری برای اتحاد در روز کارگر عکس العملی به «شانه بالا انداختن» این جریانات برای اتحاد در روز کارگر سال 91 بود تا برای جنبش کارگری ایران جای هیچ شک و شبهه ای باقی نماند که مانع اتحاد کارگران در روز کارگران سال 91 از جمله چه جریاناتی بودند. البته در کردستان و بطور مشخص در سنندج فعالین اتحادیه آزاد بین منفعت کارگری در روز کارگر و سیاستهای اتحادیه آزاد، بر منفعت طبقاتی خود پای فشردند و با کمیته هماهنگی متحد شدند. اعضای اتحادیه آزاد در سنندج علیرغم تصمیم مسئولان و رهبران اتحادیه آزاد، عملا با کمیته هماهنگی همراه شدند و در روز کارگر سال 91 تظاهرات شورانگیزی در سنندج بپا کردند.

 جنبش کارگری ایران دارای دو گرایش اصلی است، گرایش راست و گرایش چپ و سوسیالیست. وجود این گرایشات ریشه در پاسخ ها و راهکارهای متفاوت برای مقابله با اجحافات و استثماری دارد که طبقه کارگر در نظام سرمایه داری از آن رنج می برد. طبقه کارگر زیر فشار سرکوب، استثمار و بی حقوقی صاحبان سرمایه و صنایع و رژیم حامی آنهاست. اما در جنبش کارگری برای مبارزه با این اجحافات پاسخها و راهکارهای از بنیاد یکسانی وجود ندارد. وجود راه حلهای متفاوت علیه سیستم سرمایه داری در جنبش کارگری، پایه و اساس شکل گیری گرایشات چپ و راست است. ریشه یابی اختلافات درون جنبش کارگری فقط با قائل بودن به وجود گرایشات ممکن است و مبارزه برای اتحاد در جنبش کارگری نیز تنها با شناخت از مواضع بنیادی دو گرایش چپ و راست و یافتن نقاط مشترکشان در مقاطع گوناگون میسر است. به این اعتبار مانع اتحاد جنبش کارگری اختلافات بنیادی گرایش چپ و راست در تبیین منافع آنی و آتی جنبش کارگری است که طبعا در روز کارگر هم بروز می یابد. سالهای قبل فعالین این دو گرایش علیرغم اختلافات واقعی خود توانسته بودند بر سر مواردی به توافق برسند و در نتیجه آن تشکلهای کارگری فی الحال موجود در روز کارگر اطلاعیه و یا فراخوان مشترک دادند، اما امسال نتوانستند و مخالفت کانون مدافعان کارگر و اتحادیه آزاد با حتی یک تلاش مشترک، یکی از دلایل آن بود.

با نگاهی ساده به موانع مشخص اتحاد تشکلهای کارگری در روز کارگر در سالهای قبل بسرعت می توان تقصیر را به گردن فلان افراد، تشکلهای مشخص و خواستهای بی منطق، بهانه جویی، تهدید و گرو کشی آنها انداخت، اما هیچ یک از اینها که کاملا هم درست و واقعی است از مسئولیت فعالین گرایش چپ و سوسیالیست نمی کاهد. عدم اتحاد تشکلهای کارگری در روز کارگر امسال در ضعف گرایش چپ و سوسیالیست نهفته است. از میان دو گرایش اصلی درون جنبش کارگری این تنها گرایش سوسیالیست جنبش کارگری است که در نظر و عمل خواهان اتحاد در طبقه کارگر است. هیچ استراتژی سوسیالیستی نیست که اتحاد کارگران در تمام وجوه و سازماندهی مبارزه طبقه کارگر در تمام عرصه ها را در مرکز و محور خود نداشته باشد. بدین ترتیب وظیفه متحد کردن جنبش کارگری و فعالینش در مرکز فعالیتهای فعالین گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری است در صورتیکه گرایشات دیگر چنین وظیفه ای برای خود قائل نیستند و از این نظر مسئولیتی بر دوش خود احساس نمیکنند. تحمل بهانه جویی های فعالین گرایشات دیگر و کوتاه آمدنهای تاکنونی فعالین گرایش چپ از بدیهی ترین مطالبات مسلم کارگری در مذاکرات فی ما بین، هزینه ای است که در این چند ساله گرایش چپ برای اتحاد در روز کارگر داده است. هر فعال جناح چپ جنبش کارگری می داند که سال بعد از سال شرکت در مذاکراتی خسته کننده، اعصاب خرد کن و شنیدن بهانه های اعجاب آور و بدتر از آن تهدید به ترک جلسه و امضا نکردن بیانیه مشترک بخشی از مرارتهایی است که فعالین جناح چپ برای اتحاد در روز کارگر با صبوری متحمل شده اند. جناح چپ جنبش کارگری تاریخا برای اتحاد جنبش کارگری هزینه ها داده است و مرارتها و سختیهای طاقت فرسا کشیده است. بنابراین جای گلایه ای نباید باشد و نیست.

مثالها فراوان است. برای نمونه، همه دیده ایم که جناح چپ جنبش کارگری مساله مرزبندی با مرکز همبستگی آمریکایی (سولیداریتی سنتر) را یک اصل مهم در شرایط حاضر می داند ولی دستکم برخی جریانات راست به این قائل نیستند، و در تمام این سالها فقدان این مخالفت در بیانیه های مشترک همه ما را به این نتیجه میرساند که فعالین گرایش چپ جنبش کارگری از قید این مرزبندی خودداری کرده اند تا بتوان بیانیه مشترکی دارد. مخالفت با سه جانبه گرایی هم دچار همین سرنوشت شده است. این سالها در تمام بیانیه های مشترک روز کارگر که حاوی مخالفتی با سه جانبه گرایی نیست نشان از کوتاه آمدن گرایش چپ برای متحد شدن تشکلهای کارگری در روز کارگر بوده است. هر کارگری با مدت زمان کوتاهی از حضور در محیط کار بسرعت و در عمل دولت و نظام سرمایه داری را در مقابل منافع خود و در کنار کارفرما می بیند. این در زمره خود آگاهی های  کارگری در اثر تجربه است. اما فعالین گرایش راست که به نظرگاههای غیر کارگری و یا لیبرالی «آلوده» اند آگاهی طبقاتی شان وارونه شده و دولتها را بی طرف و بر فراز طبقات و منافع طبقاتی می دانند. از نظر فعالین گرایش راست وزارت کار و رژیم اسلامی مدافع صاحبان سرمایه و صنایع نیستند و لذا سه جانبه گرایی (کارگر، کارفرما و دولت) هیات حکمیتی نیست که کارگران پیشاپیش در آن «دو به یک» در اقلیت هستند. برسمیت شناختن تصمیم هیات های سه جانبه پیشاپیش قبول تصمیمات ضد کارگری است و این از نظر فعالین گرایش چپ مغایر با منافع کارگری است. بدین ترتیب مخالفت کارگران با سه جانبه گرایی پیش پا افتاده ترین آگاهی طبقاتی کارگری است اما مخالفت با گنجاندن سه جانبه گرایی در بیانیه های مشترک روز کارگر چنان از اصول خدشه ناپذیر فعالین گرایش راست جنبش کارگری است که حتی حاضر نیستند آنرا به رای جلسه واگذار کنند و تابع تصمیم اکثریت شوند.

 
جناح چپ جنبش کارگری و جنبش ضد دیکتاتوری سال 88 

ناتوانی جناح چپ در ایجاد اتحاد در بین تشکلهای کارگری در روز کارگر امسال ناشی از یک ضعف عمومی تر سوسیالیستهای جنبش کارگری است که تمام مسئولیت آن مستقیما تنها متوجه خود آنها نیست و به کمبودهای کل مارکسیستها در ایجاد انسجام حول یک خط مشی سوسیالیستی کارگری در قبال اوضاع سیاسی ایران پس از تابستان سال 88 مربوط می شود. همانطور که بالاتر آمد یکی از معیارهای ارزیابی تحرکات روز کارگر میزان تاثیر گذاری آن در مبارزه عمومی تر کل جنبش کارگری برای دخالت در مبارزه ضد دیکتاتوری مردم بمنظور سمت و سو دادن به آن در جهت تامین منافع آنی و آتی طبقه کارگر است، منافعی که در عین حال تامین کننده منافع دهها میلیون مردم کارگر و زحمتکش ایران است.

یگانه راه تحقق خواستهای آنی و آتی طبقه کارگر و مطالبات سیاسی و اقتصادی مردم ایران تامین هژمونی جنبش کارگری بر جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران است، و این به  ایجاد یک رهبری کارگری و سوسیالیستی در جنبش کارگری نیاز دارد. این بزرگترین ضعف جنبش کارگری است و تمام کوشش سوسیالیستهای جنبش کارگری باید صرف رفع این نقیصه بزرگ میشد و همچنان بشود. اما ایجاد رهبری کارگری سوسیالیستی در جنبش کارگری امری صرفا تشکیلاتی نیست بلکه در گرو تشدید کوششهای سیاسی و کاملا هدفمند و با برنامه برای ایجاد اتحاد در گرایش سوسیالیست جنبش کارگری در قبال استراتژی جنبش کارگری در جنبش آزادیخواهانه مردم است. در دوران اصلاحات به درجه ای که جناح چپ جنبش کارگری حول استراتژی خود متحد شد توانست از امکاناتی که در آن دوران برایش فراهم بود به نفع ایجاد انواع و اقسام تشکل کارگری بهره برداری کند. امروز نیز تحول در اوضاع ایران در ابتدا در گرو اتحاد فعالین گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری حول استراتژی به میدان آوردن طبقه کارگر برای تامین رهبری بر جنبش ضد دیکتاتوری است.

بدین منظور 7 تشکل کارگری در سال 90 یک گام اساسی برداشتند و بیانیه شان (که ضممیه این مطلب است) می بایست مبنای یک فعالیت هدفمند و پرحرارت و همه جانبه فعالین جناح چپ جنبش کارگری میشد برای ایجاد انسجام در کل جنبش کارگری و علاوه بر آن برای اتحاد جنبش کارگری با جنبش زنان، دانشجویی، ملتهای تحت ستم و گروههای مدافع حقوق کودک. به مناسبت روز کارگر 90 تشکلهای کارگری متعددی اطلاعیه داده اند که بزرگترین مجموعه آن بیانیه هفت تشکل علنی کارگری بود که عبارتند از: سنديكای كارگران شركت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، اتحاديه آزاد كارگران ايران، هيئت بازگشايی سنديكای كارگران نقاش و تزئينات ساختمان، هیئت بازگشائی سندیکای فلز کار مکانیک، كانون مدافعان حقوق كارگر، كميته پيگيری ايجاد تشكل های كارگری، كميته هماهنگی برای كمك به ايجاد تشكل های كارگری. این بیانیه رادیکال ترین مطالبات فوری یک جنبش اجتماعی در ایران است و جنبش کارگری «در شرایط حاضر خواهان تحقق بی درنگ» آن است. هنوز هیچ مجموعه ای از تشکلهای علنی جنبشهای دیگر نظیر جنبش دانشجویی و زنان و غیره در این سطح بیانیه مطالبات فوری خود را اعلام نکرده اند که بتواند مبنای اتحاد و یا معیار دوری و نزدیکی با جنبش های دیگر قرار گیرد.

جنبش کارگری و جنبش زنان

جنبش زنان برای حقوق برابر با مردان یکی از جنبشهای کلان اجتماعی است که می تواند متحد جنبش کارگری باشد. جنبش کارگری برای جلب همبستگی جنبش زنان در دو وجه باید فعالیت کند. یکم، مخالفت صریح با هر نوع تبعیض نسبت زنان و اعلام خواست برابری کامل حقوقی زنان با مردان در تمام عرصه ها و شئونات خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی. در روز کارگر سال 90، بیانیه های متعددی از سوی تشکلهای کارگری صادر شد که در همه آنها از خواستهای جنبش زنان حمایت شده است. در میان همه آنها و از زاویه مورد نظر این مطلب، بند هشتم بیانیه هفت تشکل کارگری در سال 90 در قبال خواستهای جنبش زنان از اهمیت بیشتری برخوردار است. چرا که اینها تشکلهای علنی جنبش کارگری هستند و همطراز تشکلهای علنی جنبش زنان و هر دو دارای فعالین علنی و سرشناس که تماس و گفتگو را برای هر دو طرف غیر دشوار می کند و هر دو طرف شناخت کافی از قدرت و تاثیرگذاری یکدیگر بر جنبشی که به آن متعلق هستند، دارند. بعلاوه این بیانیه تاکید مجددی است بر این که جنبش کارگری نفعی در هیچ نوع تبعیض علیه زنان ندارد و اگر قدرت در دست کارگران باشد با یک فرمان انقلابی و زیر و رو کننده تمام قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را فورا لغو می کنند و برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمام عرصه ها را تضمین می کنند: «ما خواهان لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی هستیم». (بند هشتم بیانیه هفت تشکل کارگری در سال 90)

دوم، بروز قدرت اجتماعی جنبش کارگری در برآورده کردن خواستهای زنان. جنبش زنان مانند دیگر جنبشهای غیر سوسیالیستی متحد ایدئولوژیک جنبش کارگری نیست. جنبش کارگری هنگامی می تواند انتظار پاسخ مثبت از دعوت به اتحاد از جنبشهای دیگر داشته باشند که این جنبش ها عملا قدرت جنبش کارگری را ببینند. تنها در این صورت است که جناح سوسیالیست و بخش کارگری جنبش زنان از امکانات قوی برای ترغیب این جنبش به اتحاد با جنبش کارگری برخوردار می شوند. در غیر این صورت دفاع جنبش کارگری از خواستهای جنبش زنان تنها یک حمایت معنوی از این جنبش است و طبعا در همین حد محدود مورد توجه فعالین جنبش زنان قرار خواهد گرفت. نقطه قوت جریانات لیبرال و اسلامی در ترغیب جنبش زنان برای اتحاد با اصلاح طلبان رانده شده از قدرت بر امکان کمک عملی اینها به بر آورده کردن اندکی از لیست بلند بالای خواستهای زنان، آنهم با لعاب اسلامی متکی است. به فعالین جنبش زنان که حتی رسما و علنا اسلامی نیستند باورانده شده است که انقلاب علیه رژیم اسلامی نه مطلوب است و نه ممکن. و تحقق خواستهایشان تنها در دخیل بستن به آخوندها برای تاکید بر تفاسیری از اسلام است که تا حدی از شدت و خشونت ذاتی اسلام علیه زنان در بعضی موارد کم کند و مثلا یک آخوندی تفسیری از حق حضانت در اسلام بدست دهد که آنرا فقط تلطیف کند بدون اینکه از ماهیت ضد زن حق حضانت بکاهد. از این طریق استراتژی لیبرالها و سوسیال دمکراتها در جنبش زنان سالهاست دست بالا یافته و کمپین یک میلیون امضا یکی از تبعات این راهکار لیبرالی در اتحاد با اصلاح طلبان رانده شده از قدرت است.

اکنون روند اوضاع سیاسی ایران عملا علیه استراتژی «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» است. استدلالهای اصلاح طلبان دولتی و متحدین لیبرال و سوسیال دمکراتشان در دفاع از اهداف و راههای رسیدن به آن، چنان با واقعیات اوضاع سیاسی بیگانه شده است که حتی پاسخگوی ابهامات و سئوالات فعالین صفوف خودشان هم نیست. در شاخه زنان اینها، یعنی صفوف کمپین یک میلیون امضا هم از این آشفتگی مصونیتی ندارد و میرود تا استراتژی لیبرالی در صفوف اینها هم مقبولیتش را از دست بدهد و از موانع اتحاد جنبش زنان با جنبش کارگری کاسته شود. بنابراین، تا آنجا که به امر مهم وظیفه جنبش کارگری در برابر جنبش زنان بر می گردد، 7 تشکل کارگری در بیانیه روز کارگر سال 90 توانستند با اعلام حساسیت و خواسته های مربوط به زنان از این لحاظ یک گام اساسی به جلو بردارند، اما این امر پس از روز کارگر پارسال با جدیت پی گرفته نشد و با وجود اهمیت آشکار تقویت رابطه دو جنبش کارگری و زنان، از این لحاظ گامی برداشته نشد. پیگیری این امر طبعا همچنان از وظایف پیشاروی فعالین جناح چپ جنبش کارگری است.


لغو مجازات اعدام و رسوایی مخالفان اسلامی خشونت

استراتژی کارگری و سوسیالیستی بر انقلاب متکی است و استراتژی اصلاح طلبان دولتی و متحدان لیبرال و سوسیال دمکراتش ممانعت از انقلاب است. سالهاست که نظریه پردازان مدافع رژیم اسلامی و متحدین لیبرال و سوسیال دمکراتشان انقلاب و خشونت را یکی قلمداد کرده اند و ادعا دارند که مخالفتشان علیه انقلاب برای خشونت آن است! بخش اسلامی اینها مخالفتشان با خشونت ماهیتی اسلامی و به این اعتبار ریاکارانه دارد. اصلاح طلبان رانده شده از قدرت مدافع قصاص هستند که از نظر خمینی مخالفت با آن ارتداد از اسلام است. در تمام 34 سال نحسی که رژیم اسلامی بر ایران حاکم بوده است دهها هزار نفر قربانی قانون ضد انسانی قصاص شده اند. در تمام این سالها رژیم اسلامی نسبت به جمعیتش بالاترین تعداد اعدام ها را داشته است. از این مدافعان صریح آدمکشی رژیم اسلامی پذیرفته نیست که برای مخالفت با انقلاب زیر اومانیسم ضد خشونت پنهان شوند. به مباحث ضد خشونت نظریه پردازان لیبرال اسلامی موقعی می توان اعتنا کرد که اینها رسما و علنا قانون قصاص و مجازات اعدام را رد کنند. بیانیه هفت تشکل کارگری بمناسبت روز کارگر 90 که در بند هفتم خواهان لغو مجازات اعدام شده است این امکان را به همه مدافعان استراتژی انقلابی می دهد تا جریانات اسلامی از دور بحث باصطلاح «ضد خشونت» خارج کنند و آنها را وادارند تا در دفاع از رژیم اسلامی صریح از منافع خود دفاع کنند و ریاکاری نکنند.

اگر یک معیار ارزیابی تاثیر تحرکات و فعالیتهای جنبش کارگری در روز کارگر این باشد که طبقه کارگر به چه درجه نه فقط استقلال سیاسی خود از لیبرالیسم و اصلاح طلبی حاکم بر جنبش عمومی اعلام می کند، بلکه عملا آنها را برای رهبری جامعه به چالش می کشد، (که طبعا از نظر هر سوسیالیست باید چنین معیاری داشت)، روشن است که 7 تشکل جنبش کارگری ایران با بیانیه روز کارگر خود در سال 90 با گنجاندن خواست لغو مجازات اعدام چگونه ریاکاری «ضد خشونت» اصلاح طلبان و لیبرال ها را افشا کرده اند و مرزهای برنامه سیاسی طبقه کارگر برای جامعه ایران را با عبارت پردازی های این عوام فریبان ترسیم کرده اند.

ادامه دارد

————————————

زیرنویس

1 – کانون مدافعان حقوق کارگر چنانچه از نامش بر می آید خودش منفعت و نظرگاه خاصی نباید داشته باشد و می باید مدافع حقوقی باشد که کارگران قبلا خود آنرا بیان کرده اند. بدین معنی که این کانون خودش سازمان سیاسی و یا کارگری نیست که برای جنبش کارگری خواست طرح کند و به ابتکار خود و بنابه منافع و تمایلاتی که دارد وارد منازعاتی شود که خود کارگران قبلا بدان نپرداخته اند. اما چنین نیست. فعالیت کانون مدافعان حقوق کارگر و مواضعش با نامش خوانایی ندارد. بطور نمونه اینها در کل علیه تمامی احزاب و سازمانهای سیاسی خارج کشور مطلب می نویسند. آیا جایی فعالین جنبش کارگری منفعت خود را در مخالفت با تمامی سازمانهای سیاسی خارج کشور دانسته اند که تنها بدلیل مخالفت و مبارزه با رژیم اسلامی بخشی از فعالیت های خود را در خارج انجام می دهند که این کانون علمدار آن شده است؟ یا نمونه غیر قابل توجیه و فراموش نشدنی اخیر، چگونگی برخورد کانون مدافعان به دستگیری حدود 60 نفر از اعضای کمیته هماهنگی در کرج بود. احتیاج به تفسیری نیست. کافی است خواننده بیانیه به حق کانون مدافعان حقوق کارگر در اعتراض به دستگیری فریبرز رئیس دانا را با بیانیه آنها در اعتراض به دستگیری 60 نفر اعضای کمیته هماهنگی در کرج مقایسه کند. کدام منفعت است که ایجاب می کند برای دستگیری رئیس دانا بعنوان «یار پیگیر کانون مدافعان حقوق کارگر و فعال اندیشمند حوزه دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان» چنان اطلاعیه ای داد که واقعا هم شایسته آن است، اما برای دستگیری حدود 60 نفر از کسانی که این کانون در نامش ادعا دارد برای دفاع از حقوق آنها ایجاد شده چنین اطلاعیه ای داد.


بیانیه کانون مدافعان حقوق کارگر در اعتراض به دستگیری فریبرز رییس دانا

یکشنبه شب، 31 اردیبهشت 1391ماموران امنتیی به منزل فریبرز رییس دانا مراجعه کرده و از او خواستند خود را به پلیس امنیت معرفی کند. ساعت نه صبح دوشنبه، فریبرز رییس دانا به پلیس امنیت منطقه گیشا مراجعه کرد و در آنجا به وی ابلاغ شد که برای گذراندن حکم محکومیت یک سال زندان خود، باید به زندان اوین برده شود و سپس او را به زندان اوین بردند. ساعتی بعد، رییس دانا از زندان با خانواده خود تماس گرفت و خبر داد که به وثیقه گذار اطلاع دهند تا برای آزادی وثیقه اقدام کند.

ما زندانی کردن این یار پیگیر کانون مدافعان حقوق کارگر و فعال اندیشمند حوزه دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان را محکوم می کنیم. رییس دانا هنگام اجرای فاز اول هدفمندی یارانه ها (رهاسازی قیمت ها) با نوشتن مقالات و انجام مصاحبه ها، پیامدهای ناگوار اجرای این برنامه را برای کارگران و زحمتکشان یادآور شد. اکنون با گذشت بیش از یک سال و نیم از اجرای این برنامه، نتایج وحشتناک آن در جامعه مشخص شده است. اکنون در آستانه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها، این دستگیری و دیگر احضارها می تواند معنای مشخصی داشته باشد.

ما خواهان آزادی فریبرز رییس دانا و همه فعالان کارگری و اجتماعی، از جمله علی اخوان، رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، علی نجاتی، مهدی فراحی شاندیز، رسول بداغی، عبدالرضا قنبری ، عبدالفتاح سلطاني، كيوان صميمي، و سایر زندانیان سیاسی هستیم و بارها نیز اعلام کرده ایم که احضار و بازداشت و زندان، هیچ خللی در عزم کارگران و زحمتکشان و فعالان کارگری و اجتماعی، در مسیر احقاق حقوقشان ایجاد نخواهد کرد.

کانون مدافعان حقوق کارگر

اول خرداد 1391

 اعتراض به دور جدید بازداشت فعالان کارگری، دانشجویی و اجتماعی

احضار، تعقیب، بازجویی و بازداشت فعالان دانشجویی در تبریز و اصفهان ، ضرب و شتم دانشجویان دانشکده نفت اهواز، حمله به نشست «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری» در کرج و بازداشت تعداد زیادی از اعضای آن و احضار فعالان کارگری زیر حکم، حاکی از موج جدید فشارها بر فعالان کارگری، دانشجویی و اجتماعی است.

در ماه های اخیر، تعدادی از فعالان کارگری، دانشجویی و اجتماعی نیز، برای اجرای حکم حبس طولانی مدت، احضار و زندانی شده اند و تعدادی دیگر، همچنان زیر حکم های سنگین قرار دارند. این احکام، همانند گذشته، به دور از موازین حقوقی داخلی و بین المللی و اغلب، در دادگاه های دربسته، بدون حضور هیات منصفه، با استناد به بازجویی های تحت فشار و شرایط غیر عادی و یا با اعمال نفوذ نیروهای امنیتی صادر شده اند. کسانی را محکوم و زندانی کرده اند که تنها جرمشان، دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان، بیان مشکلات اجتماعی و خواست آزادی بیان بوده است.

به نظر می رسد افزایش این فشارها، با افزایش مشکلات اجتماعی و اقتصادی جامعه،بی ارتباط نباشد. این مشکلات جامعه، ناشی از بحران مناسبات سرمایه داری حاکم برایران و جهان است و با اتخاذ سیاست های ریاضت اقتصادی و رهاسازی قیمت ها (که هدفمند سازی یارانه ها نامیده شده است)، افزایش تحریم ها و فساد گسترده مسئولان، تشدید می شود. مقامات امنیتی، فشار را بر فعالان اجتماعی بیشتر کرده اند و شاید گمان می کنند با افزایش این فشارها، می توانند مشکلات جامعه را حل کنند و یا صدای حق خواهی کارگران و زحمتکشان و دانشجویان را بِبُرند.

کانون مدافعان حقوق کارگر، اعمال فشار و سرکوب نیروهای اجتماعی را محکوم می کند و خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط فعالان کارگری، دانشجویی و اجتماعی بازداشت شده و زندانی است. زيرا آنان هستند كه با احساس مسووليت انساني، در پي چاره جويي اساسي براي مشكلات اجتماعي اند.

کانون مدافعان حقوق کارگر

30 خرداد 1391

ضمیمه

قطعنامه مشترک به مناسبت روز جهانی کارگر – اول ماه مه 2011 – 11 اردیبهشت 1390

اول ماه مه روز جهانی کارگر، روز اتحاد و اعتراض جهانی کارگران به ستم و نابرابری نظام سرمایه داری است. این روز یاد آور مبارزات کارگران جهان برای دستیابی به حقوق انسانی شان است. کارگران  ایران همراه با کارگران جهان این روز را گرامی  میدارند و هر ساله در اعتراض به شرایط غیر انسانی خود در این روز گرد هم آمده و به هر طریق برای بدست آوردن حقوق حقه خود فریاد بر می آورند.

شور و شعف و رزمندگی کارگران در روز اول ماه مه و اعتراض آزادانه میلیونی آنان به شرایط زندگی شان در اکثر نقاط دنیا در حالی جهان را به لرزه  میاورد که کارگران  ایران علاوه بر محرومیت از حقوق اجتماعی خود از قبیل بر پائی تشکل و اعتراضات  خیابانی، هر روزه  و هر لحظه در معرض شدیدترین تهاجمات به زندگی و معیشت خود قرار دارند. هر گونه اعتراض و حق خواهی کارگران با بازداشت و زندان پاسخ میگیرد، با  طرح موسوم به هدفمند کردن یارانه ها که سرمایه داری حاکم با پشتیبانی نهادهای بین المللی سرمایه داری اجرای آن را آغاز کرده است در حال تباه کردن بیش از پیش زندگی و معیشت میلیونها خانواده کارگری هستند و کسی حق اظهار نظر آزادانه در این باره را ندارد،  با افزایش سرسام آور  قیمتهای انرژی و تعطیلی کارخانه ها هر روزه صد ها و هزاران کارگر به صف میلیونی بیکاران رانده میشوند و در همین حال بیمه بیکاری را بیش از پیش به ضرر کارگران تغییر میدهند، اقدام به اخذ فرانشیز در بیمارستانها و مراکز درمانی تامین اجتماعی از کارگران میکنند و معیارهای دیگری برای حقوق بازنشستگی می تراشند، بیمه کارگران ساختمانی را در هزارتوی راهروهای اداری ابتر میکنند و در حالی که اقدام به افزایش سرسام آور  قیمتهای کالاهای اساسی کرده اند حداقل دستمزد کارگران را بطور توهین آمیزی 9 درصد افزایش میدهند.

از نظر ما همه اینها برای میلیونها خانواده کارگری مستاصل از تامین حداقل معیشت در شرایط کنونی، معنائی جز درماندگی بیشتر برای گذران زندگی و تحمیل فقر و فلاکتی روز افزون بر آنها ندارد. اما ما کارگران نظاره گر مرگ تدریجی خود و همسر و فرزندانمان نخواهیم شد، ما تعرض هر روزه به زندگی و معیشت خود را بر نخواهیم تافت و متحد و یکپارچه در مقابل فقر و فلاکت و بی حقوقی اجتماعی تحمیل شده بر خود ایستادگی خواهیم کرد. در این راستا  ما کارگران ایران با ابراز انزجار از وضعیت موجود، همگان را در تمامی نقاط کشور به طرح متحدانه و سراسری خواستها و مطالبات شان فرا میخوانیم و در شرایط حاضر خواهان تحقق بی درنگ مطالبات زیر هستیم:

1- آزادی بی قید و شرط  برپايي تشكل هاي مستقل کارگری، اعتصاب، اعتراض، راهپیمائی، آزادی احزاب، تجمع و آزادي بيان و مطبوعات حق مسلم ما است و اين خواسته ها بايد ضمن برچیده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیطهای کار و زندگی،  به عنوان حقوق خدشه ناپذير اجتماعي كارگران و عموم مردم ایران به رسميت شناخته شوند.

2- ما جامعه ای را که اقلیتی صاحب ثروت و سرمایه های کلان باشند و اکثریتی هم نان شب نداشته باشند بر نخواهیم تافت. از نظر ما افزایش 9 درصدی دستمزدها بویژه با توجه به اجرای طرح قطع یارانه ها و افزایش سرسام آور هزینه های زندگی اهانت به منزلت انسانی و حق حیات کارگران است. ما تعیین چنین سطح دستمزدی را تحمیل بیش از پیش فقر و فلاکت مطلق بر میلیونها خانواده کارگری میدانیم و با رد شیوه کنونی تعیین دستمزدها  مصرانه خواهان  توقف اجرای طرح قطع یارانه ها و  تعیین  دستمزدها توسط  نماینده های واقعی کارگران بر اساس بالاترین استانداردهای زندگی بشر امروز هستیم.

3- ما خواهان محو قراردادهاي موقت و سفيد امضاء، بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم و دسته جمعی، تامین امنیت شغلی کارگران و رعایت بالاترین استاندارد های بهداشت و ایمنی در محیطهای کار و زندگی هستیم.

4- دستمزدهاي معوقه كارگران بايد فورا و بي هيچ عذر و بهانه اي پرداخت شود و عدم پرداخت آن بايستي به مثابه يك جرم قابل تعقيب قضائي تلقي گردد و خسارت ناشي از آن به كارگران پرداخت شود

5-  اخراج و بيكار سازي كارگران به هر بهانه اي بايد متوقف گردد و تمامي كساني كه بيكار شده و يا به سن اشتغال رسيده اند بايد تا زمان اشتغال به كار از بيمه بيكاري متناسب با يك زندگي انساني برخوردار شوند

6- به رغم اینکه سازمان تامین اجتماعی با دسترنج و پول کارگران به یکی از نهادهای دارای ثروت نجومی در ایران تبدیل شده است اما این سازمان با قرار گرفتن در چرخه سود و  سودآوری سرمایه تنها به فکر کاهش خدمات درمانی و دریافت فرانشیز از کارگران بیمار است. ما بیمه های تامین اجتماعی را حق مسلم تمامی آحاد جامعه میدانیم و خواهان اداره این نهاد بدست  نماینده های منتخب کارگران در سراسر کشور هستیم.

7- ما ضمن محكوم كردن هر گونه تعرض به اعتراضات کارگری و مردمی، خواهان لغو مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه کارگران زندانی و دیگر جنبش های اجتماعی  از زندان و توقف فوری پیگرد های قضایی علیه آنان و بر چیده شدن فضای امنیتی موجود هستیم

8- ما خواهان لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی هستیم

9- ما خواهان برخورداري تمامي بازنشستگان از يك زندگي مرفه و بدون دغدغه اقتصادي و رفع هرگونه تبعيض در پرداخت مستمري بازنشستگان و بهره مندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی هستیم

10- کار کودکان باید ملغی گردد. برخورداری کودکان و والدین آنها از تامین اجتماعی گسترده و کامل، امكانات آموزشي رفاهي و بهداشتي يكسان و رایگان جدا از موقعيت اقتصادي و اجتماعي خانوادگی شان، نوع جنسيت و وابستگي هاي ملي و ن‍‍ژادي و مذهبي می بایدبرسمیت شناخته شود.

11- ما دگرگونی خواهی را حق مسلم تمامی انسانها در سرتاسر جهان  میدانیم و با حمایت قاطعانه از مبارزات و اعتراضات مردمی در تمامی کشورهای خاورمیانه، هر گونه سرکوب اعتراضات مردمی و بند و بست دولتها برای سمت و سو دادن به تغییرات از بالای سر مردم و دست اندازی و دخالت از سوی آنها در سرنوشت مردم کشورهای خاورمیانه را قویا محکوم میکنیم

12- ما بخشی از کارگران جهان هستیم و اخراج  و تحمیل هرگونه تبعیض بر کارگران مهاجر افغانی و سایر ملیتها را به هر بهانه ای محکوم میکنیم

13- ما ضمن قدرداني از تمامي حمايت هاي بين المللي کارگری و مردمی از مبارزات كارگران در ايران و حمايت قاطعانه از اعتراضات و خواسته هاي كارگران در سراسر جهان خود را متحد آنان مي دانيم و بيش از هر زمان ديگري بر همبستگي بين المللي كارگران براي رهايي از مشقات نظام سرمايه داري تاكيد مي كنيم

14- اول ماه مه بايد تعطيل رسمي اعلام گردد و در تقويم رسمي كشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعيت و محدوديت برگزاري مراسم اين روز ملغي گردد

زنده باد اول ماه مه

زنده باد همبستگي بين المللي كارگران

1 مه 2011 – 11 ارديبهشت1390

سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه

اتحاديه آزاد كارگران ايران

هيئت بازگشايي سنديكاي كارگران نقاش و تزئينات ساختمان

هیئت بازگشائی سندیکای فلز کار مکانیک

كانون مدافعان حقوق كارگر

كميته پيگيري ايجاد تشكل هاي كارگري

كميته هماهنگي براي كمك به ايجاد تشكل هاي كارگري

به نقل از به پیش! شماره 75، 8 مرداد 1391، 29 ژوئیه 2012

From → Uncategorized

نوشتن دیدگاه

بیان دیدگاه